خوب یا بد

حالم اصلا خوب نیست.دلیلش هم معلوم نیست . نه...فکر کنم معلومه.ولی زیاده.اعصاب ندارم. دلم میخواد خدا بودم و مغز آدمهای بی وجدان اطرافمو دستکاری میکردم.از مادرشوهر شامی ام که قلب همسرمو ، پسر خوبشو شکسته و طفلک دوساله که زجر میکشه. این چه مادر بی وجدان بی شعوریه که کاری باپسرخودش کرده که این پسر اینقدر اذیته.چقدر دلم میخواد برم باهاش دعوا کنم .چقدر دلم میخواد برم بهش بگم ظالم .بی رحم . بی وجدان.هر چند میدونم جواب کوبنده و مسخره ای داره. زبونش چنان تیزه که زجر میده و تو رو مقصر می‌کنه.ازش م ت ن ف رم.بیزارم.بیزارم.بیزارم خوب یا بد...ادامه مطلب

نمی‌دونم چرا هر کاری میخاییم بکنیم به فنا می‌ره و نمیشه. بچه میخاییم نمیدی...... خوب یا بد...

میخواستم یک سری مطالب رو تو اینستا بگذارم. اما انگار اینجا حس آرامش و امنیت خیلی بیشتری برام داره.من سال ۹۸ بالا و پایینی رو گذروندم. بالا و پایین برای روح و فکرم بود، من کاری به مشکلات گرانی و افزایش قیمت بنزین و هزار چیز دیگه نداشتم و ندارم، چون خدا رو روزی ده اصلی میدونم، تلاشم رو میکنم و از خودش کمک می‌خوام. چند سالی میشه که روحم مدام در حال سیلی خوردن و اذیت سدنه، سال ۹۸ به اوج رسیده بود، خودم دیگه از حساس بودن و گریه کردن خسته شده بودم. تصمیم داشتم دیگه به هیچ کس توجه نکنم. حرفهای ریز و درشتی دیگران چنان دل ، مغز و روانم رو کثیف کرده بود که روحم مدام درد داشت. برای فرار از این حس تصمیم گرفتم یک سر و سامانی به جان ، روح ، عقل و ذهنم بدم....انگار روحم سالها پیر شده بود و دیگه توان بلند شدن نداشت. خدا رو شکر با پاکسازی ذهن شروع کردم، خیلی موفق نبودم، اما حال و روزم به افتضاحی گذشته نبود. آرام آرام به سمت پاکی پیش میرفتم، اما کندتر از دیگران. تا اینکه خبر شهادت سردار رو دادند، خیلی ناراحت شدم. اما ناراحت تر از اینکه اصلا چرا سردار که زنده اش تا اون حد مفید و کارساز بود، اینقدر دنبال مرگ و شهادت میگشته، ذهن نارس و کال منو خراش میداد....تا اینکه با کمک یک اتفاق خیلی مهم و کلیدی  که اینجا ذکرش نمیکنم، به تکاپو افتادم و فهمیدم من خیلی نارس هستم و روحم نیاز به کامل شدن داره و یک راه بسیار طولانی جدید در انتظارمه، راهی که معنای افکار سردار و هزاران شهید دیگه رو می‌تونه تا حدی برام روشن کنه. به حرم حضرت معصومه رفتم و باهاش موضوع رو در میون گذاشتم و ازش طلب کمک کردم. خوشبختانه زیارت آقا امام رضا هم نصیبم شد. در اونجا از آقا کمک خواستم که منو در اون راه جدید تنها نذارن و ک خوب یا بد...ادامه مطلب

امان از زخم زبان...

مدت‌ها طول کشید تا دل له شده ام رو ناز کردم تا کمی جان بگیره...اما امشب با یک حرف دوباره صدای آهشو شنیدم، اینبار ترک خورده.

 

خوب یا بد...

تاریخ اولین پست من و دنیا آمدن این صفحه دقیقا مصادفه با آغاز حضور یک انسان در وجودم‌‌‌‌‌‌.....حسن تصادف قشنگ.

خوب یا بد...

چندی پیش شنیدم که امارات, چند وزیر زن را روی کار آورده و طبق نظر عامه مردم عرب جاهلیت که روزی دختر به گور می کرد، حال از ما بهتر شده و از همان دختران در دستگاه دولت بهره می برد و به آنها هویت تازه ای خوب یا بد...ادامه مطلب

وقتی قرار بر نوشتن, است چیزی برای نوشتن, نیست و وقتی قرار نیست چیزی ثبت شود افکار و ایده های جذاب مدام مغزت را قلقلک می دهند. اما تو را توان نوشتن, نیست؛ کوچولویت در آغوش و غذا بر روی شعله های آتش قل قل خوب یا بد...ادامه مطلب

کلافه بود.همین که کلید را به در انداخت و در را باز کرد چهره نگران و برافروخته همسر را دید که با دیدنش از جا پرید و به سرعت برگه را از دستش قاپید و بدون اینکه سلامی و کلامی بین آنها رد و بدل شود فورا م خوب یا بد...ادامه مطلب

نیمه شعبان امسال سر درد شدیدی داشتم، یاد سختی‌ها و بی خوابی های سال گذشته می افتادم و به سر دردم اضافه می شد.سال گذشته بعد از چند شب استرس و بی خوابی، شنبه شانزدهم شعبان به همراه همسر و بدون خبر دادن خوب یا بد...ادامه مطلب

چرا مردم ما این قدر بی ملاحظه و خود محورند. شب اول ماه رمضان افطاری دعوت بودیم.بعد از پایان افطار و خداحافظی امین در آغوش ، کیف بر شانه به سمت ماشین حرکت کردم.وسایل داخل کیف بسیار زیاد بود و کیف را حس خوب یا بد...ادامه مطلب